بیماری های مدولا
فئوکروموستیوما
بیماری فئو از منشاء سلول های کرومافین ترشح کننده کاته کولامین ها میباشد. بیشتر موارد از نظر هورمونی فعال هستند و نوراپی نفرین و اپی نفرین ترشح میکنند. موارد بسیار کمی، فقط اپی نفرین ترشح میکنند، که بیشتر در بیماری های وراثتی مثل MEN2 دیده میشود. انقباض عروقی به علت تحریک آلفا آدرنرژیک و افزایش برونده قلب به علت تحریک بتا آدرنرژیک رخ میدهد و تمامی اینها سبب افزایش فشارخون میشود. شیوع فئو در بیماران فشارخون بین 1% تا 2% است. ضایعات خارج آدرنال که در طبقه بندی «پارانگلیوما» قرار میگیرند، ممکن است هر جایی از قاعده جمجمه تا لگن قرار داشته باشند، اما بیشتر اوقات این ها در کنار آئورت هستند.
98% موارد فئو در حفره شکم پاتولوژی دارند. جهت تبدیل نوراپی نفرین به اپینفرین آنزیمی[2] نقش دارند. تومورهای خارج آدرنال این آنزیم فعال را ندارند، بنابراین فقط نوراپی نفرین ترشح میکنند. سطوح متانفرین پلاسما در 97% بیماران فئو با منشاء آدرنال و 100% بیماران فئو با منشاء غیر آدرنال[3] افزایش دارد.
تظاهرات بالینی:
گرچه بیماران فئو شاید تظاهرات بسیار متغیری داشته باشند، اما بیشتر بیماران دوره های افزایش فشارخون به همراه احساس تپش قلب، سردرد و تعریق را دارند. این علایم نتیجه مستقیم ترشح ثابت یا ترشح حمله ای نوراپی نفرین و/ یا اپی نفرین می باشد. بیماران ممکن است تجربه احساس مرگ قریب الوقوع[4]، اضطراب قابل توجه، کاهش وزن و یبوست را هم ذکر کنند. علایم فیزیکی حمله شامل رنگ پریدگی، گرگرفتگی، و تعریق میباشد[5]. حمله ها در بیشتر در مواقع کوتاه مدت، به مدت 15 دقیقه یا کمتر رخ میدهد و شروع آن متعاقب تروما، اقدامات تهاجمی پزشکی، فعالیت فیزیکی، زور زدن، تغییر موقعیت بدن[6]، مصرف الکل، ادرار کردن، سیگار کشیدن و زایمان میباشد. افزایش فشارخون ممکن است مقطعی، ثابت یا به حالت نوسانی وسیع[7] و فشارخون اضافه شده به افزایش فشارخون ثابت قبلی میباشد. 50% این بیماران، افزایش فشار قوی ثابت و طول کشیده دارند، گرچه برخی بیماران تنها علایم کلینیکی خفیفی را نشان میدهند و این میتواند تشخیص بیماری را دشوار سازد.
فئو به طور مشخص بیشتر اوقات با تومور منفرد تظاهر میکند، اما ممکن است به عنوان جزئی از سندرمهای MEN نوع 2A و 2B هم بروز کند. فئو همچنین با چندین اختلال فامیلی، شامل بیماری Von-Recklinghaysen، Lindau – Von Hipple، سندرم استورج و بر و نقایص سوکسینات دهیدروژناز هم همراهی دارد.
تشخیص:
ارزیابی بیماران فئو یا پاراگانگلیومای کارکردی شامل اندازه گیری متانفرین آزاد پلاسما[8] و نور متانفرین[9] و تست تأییدی 24 ساعته کاته کولامینها و متانفرین ادراری[10] و CTاسکن قفسه سینه و شکم یا MRI سینه و شکم میباشد. تمام بیماران با تشخیص فئو باید مورد مشاوره ژنتیک قرار گیرند. اگر شک به چندین تومور باشد یا اگر CT اسکن منفی باشد، PET اسکن با DOTATATE Gallium 68 اندیکاسیون دارد که روش بسیار حساستر و اختصاصیتر از اسکن MIBG یا اکترئواسکن[11] میباشد.
درمان:
بعد از تأیید تشخیص فئو، جهت بیماران باید درمان با بلوک کننده های گیرنده آلفا (فنوکسی بنزامین یا دوگزازوسین) را شروع کرد. دوزهای فنوکسی بنزامین باید تا زمانی که بلوک کافی آلفا ایجاد شود، افزایش یابد. در طول این زمان، بیماران باید به میزان کافی هیدراته شوند تا حجم مایع داخل عروقی کافی وجود داشته باشد. بعد از ایجاد کامل بلوک آلفا، بلوک کننده بتا هم 10 روز قبل جراحی یا در صورتی که بیمار دچار تاکیکاردی باشد، استفاده میشود. این نکته بسیار مهم و حیاتی است که درمان بتابلاکر بعد از بلوک کافی آلفا، آغاز شود. بیماران فئو، انقباض عروق محیطی شدید دارند که سبب افزایش مقاومت سیستمیک عروقی و افزایش پس بار قلبی میشود. جهت حفظ جریان خون در بیماران، افزایش جبرانی ضربان قلب افزایش جبرانی حجم ضربه ای قلب بوجود می آید. در صورتی که فئو قابل برداشتن با جراحی باشد، آدرنالکتومی لاپاراسکوپی رویکرد انتخابی میباشد. بیماران باید بعد از جراحی، پیگیری طولانی مدت داشته باشد، چون 10 تا 15% بیماران با فئو دچار عود خواهند شد.
درمان عوارض:
عوارض همراه جراحی آدرنالکتومی به طور ویژه به علت توالی پاتولوژی آدرنال زمین های میباشد. به طور مثال، در بیمارانی که به علت سندرم کوشینگ مورد جراحی آدرنالکتومی قرار میگیرند، افزایش احتمال عفونت، ترومبوز وریدی عمقی، اختلال ترمیم زخم و عدم تحمل گلوکز خفیف از پیامدهای اولیه افزایش کورتیزول در این سندرم میباشد.
عوارض حین عمل جراحی، شامل افزایش فشارخون و خونریزی ثانویه به آسیب ناخواسته وریدهای آدرنال، بویژه در هنگام آدرنالکتومی سمت راست میباشد. جراح باید کنترل مطمئنی از خروجی وریدی غده آدرنال داشته باشد و باید ورید آدرنال را قبل از دستکاری تومور، جدا کرده باشد. ریسک خطر تغییرات واضح در فشارخون در طول آدرنالکتومی برای فئو با آماده سازی کافی قبل عمل شامل جایگزینی حجم کافی و بلوک آلفا آدرنرژیک به حداقل میرسد. افزایش فشارخون حین جراحی، بیشتر مواقع با دستکاری فئو همراهی دارد و با داروی نیتروپروساید مدیریت میشود.
شاید مهمترین عارضه بعد عمل جراحی آدرنالکتومی، ایجاد حالت مخفی نارسایی آدرنال یا بحران آدیسون به عنوان نتیجه ای از جایگزینی ناکافی گلوکوکورتیکوئیدها (کورتیزول) باشد. بیمارانی که مورد جراحی آدرنالکتومی یک طرفه برای دلایل فوق کلیوی سندرم کوشینگ قرار میگیرند، در دوران حول وحوش عمل جراحی[12] باید با هیدروکورتیزون درمان شوند. زیرا در این بیماران غده آدرنال سمت مقابل سرکوب شده است، تا خلاف آن ثابت شود. بیمارانی که به علت آلدسترونیسم اولیه، فئو یا تومورهای بدون کارکرد آدرنال (مثل کیست آدرنال، میلولیپوما) مورد جراحی آدرنالکتومی یک طرفه قرار میگیرند، نیازی به جایگزینی کورتیزول ندارند. دلیل دیگر نارسایی آدرنال، درمان طولانی با کورتیکواستروئیدها، و سرکوب ACTH و آدرنال به عنوان نتیجهای از این درمان، که بیش از یک هفته به طول بیانجامد، میباشد. این بیماران نمیتوانند به استرس جراحی پاسخ طبیعی با افزایش کورتیزول بدهند و اینها به طور نسبی دچار نارسایی آدرنال در دوران حول وحوش جراحی تا زمانی که درمان جایگزینی کافی دریافت کنند، میشوند.
افت فشارخون وضعیتی یا گیجی، تهوع، استفراغ، درد شکم، ضعف، خستگی، افزایش پتاسیم و افت سدیم و تب از نشانه های شایع در معاینه و شرح حال بیماران دچار نارسایی آدرنال میباشد. در موارد مشکوک به نارسایی آدرنال در بیماران بی ثبات[13]، رویکرد مناسب شامل گرفتن نمونه خون جهت اندازه گیری کورتیزول و بعد تجویز بلافاصله استروئید وریدی (100 میلیگرم هیدروکورتیزون وریدی) میباشد.
روش استاندارد اثبات این قضیه است که بیمار ذخایر کافی آدرنال دارد (که شامل نشان دادن توانایی بافت غده آدرنال باقی مانده برای پاسخ مناسب به ACTH میباشد). این کار با آزمایش تحریک ACTH که شامل تجویز 250 میلیگرم ACTH صناعی به صورت تجویز داخل وریدی یکجا[14] یا تزریق داخل عضلانی بعد از اخذ مقدار سطح پایه کورتیزول میباشد، انجام میشود. سطح کورتیزول پلاسما پس از دقایق 30 و 60 اندازه گیری میشود. این آزمایش باید قبل از ساعت 9 صبح انجام شود و فقط اگر ممنوعیت شناخته شده وجود ندارد، انجام شود. اگر سطح کورتیزول پایه mg/dL 20 یا بیشتر باشد و بیش از mg/dL 7 افزایش یابد، محور آدرنال هیپوفیز – هیپوتالاموس نرمال است. اگر سطح کورتیزول کمتر از 20 باشد و کمتر از mg/dL 7 افزایش یابد، محور آدرنال هیپوفیز – هیپوتالاموس غیرطبیعی است. تا زمانی که محور آدرنال – هیپوفیز – هیپوتالاموس طبیعی باشد، بیمار نیازمند درمان نگهدارنده هیدروکورتیزول است.